صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

۸۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

دلم هوای حرم کرده شام میلادت...


از شما پنهان نباشد از خدا پنهان که نیست
من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر
🌸🌸🌸
بسته هرکس جایی از جغرافیا دل را و من
بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر
🌸🌸🌸
شب میان پنج صحن و هفت ایوان طلا
ماه جولان می دهد در این شبستان بیشتر
🌸🌸🌸
پنجره فولاد یعنی بارش یک ریز نور
هرچه اینجا درد می بینید درمان بیشتر
🌸🌸🌸
علّتش را من نمی دانم ولی در این حرم
بوی عطر کربلا جاری است در جان بیشتر
🌸🌸🌸

#امام_هوای_دل_آدمو_داره
#آقاجون_تولدتون_مبارک

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۳ مرداد ۹۷

    خوشبختی...

    یادته گفتیم خدا خیلی مهربونه،
    اما برای اینکه ما از مهربونیش لذت ببریم،
    خیییییییییییییییییییییییییییییییلی لذت ببریم،
    یه مشکلی هست...

    فرض کن به یه بچه دو سه ساله
    کـه هـمـه ی عـشـقــش بستــنـیـه
    یه ✨شمش طلا✨هدیه بدی،
    می گه: برو بابا سفـتـه😤😤!!

    خدا جون وقتی میخواد به ما لذت بده،
    باید یه کاری کنه که بتونیم کِیفشو ببریم!!!
    نگیم سفته! محکمه! چرا طلاییه صورتی نیست!!!

    خب اون یه کاری چیه؟!
    حتما روش فکر کن...

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۳ مرداد ۹۷

    مبارک...


    خوش به حال دلی که 🌺امام🌺 داره...
    یعنی کسی که دستتو می گیره،
    اما نه به خاطر خودش،
    به خاطر خودت...

    #امام_هوای_دل_آدمو_داره

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • سه شنبه ۲ مرداد ۹۷

    چرا...

    اینکه ما زیااااااااااااااد لذت نمی بریم،

    به خاطر چیه؟!


    خدا نخواسته خیلی لذت ببریم؟!

    نه


    چیزی نیست که ازش لذت ببریم؟!

    نه


    چون پول نداریم نمیتونیم لذت ببریم؟!

    نه


    شایدم به لذت های کم قانع می شیم،

    و اصلا نمیریم دنبال هدف خلقت مون...

    دنبال اون لذت عمییییییییییق...

  • ۲ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • یاران صمیمی
    • سه شنبه ۲ مرداد ۹۷

    از کدام سو...


    چطور توقع داری که

    انسان به این پیچیدگی

    رهــــا بشــود کـف دنیـا...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷

    کسب بی فایده...

    نشسته بودیم لب جوب آب و گذر عمر که نه، یک جدول برداشته بودیم و حل می‌کردیم. خوب بود. اینکه مثل باد جدول را پر می‌کرد. می‌گفت: ایول جواد به 5 دقیقه جدول سخت را هم حل می‌کنه، فول فول بود اطلاعاتش. از پایتخت جیبوتی تا آخرین نقشی که فلان بازیگر داشته با قیمت هتل‌های 5 ستاره تا جون آدمیزاد. من تا بیایم فکر کنم که فلان عنصر جدول مندلیف چه بوده اون 10 تا سؤال جلو رفته بود.
    جلو رفت و رفت و رفت. عمر و زمان را می‌گویم. یکبار رفته بودیم زیر درخت آلبالو غذایی بخوریم و صفایی بکنیم. تلفن زنگ خورد. و غذا کوفتمان شد، درخت آلبالو هم از زیبایی افتاد. خبر مرگ داد آن‌که تلفن کرده بود. جدول حل کن حرفه‌ای 29 ساله سکته قلبی کرده بود و مرده بود. به همین راحتی. به همین بی‌مزگی.
    رفتم سر قبرش، تمام جدول‌های حل شده را با بغض چیدم روی قبرش. سنگ سرد. هوا سرد. دلم سرد. اشکم داغ می‌چکید.
    داشتم فکر می‌کردم که داشته‌ای که برداشته و با خودش برده توی قبر چه بوده؟ به چه دردش می‌خورد؟ اصلاً داشته حساب می‌شود؟ جدول‌ها را باد برد. نگرفتمشان، چون به درد نمی‌خورد.


    پ.ن: داریم چی جمع می کنیم؟! به چه درد میخورن؟!

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷

    خوشبختی...

    خدا خیلی مهربونه!

    اما وقتی کسی نباشه که بهش مهربونی کنه،
    خب نمیشه که!

    یعنی اصلا اصل خلقت ما به خاطر مهربونیشه!
    خدا ما رو خلق کرده تا حالشو ببریم!

    نه چیزی لازم داره، نه چیزی به دست میاره،
    نه میخواد قدرتش رو به رخ بقیه بکشه...

    🌹♥مهــربـونـی خـــدا♥🌹باعث میشه
    که خدا بخواد به ما بیشترین لذت رو بده،
    لذتی که نه تموم بشه،
    نه خسته کننده،
    نه بی مـــــزه،
    نه تکراری،
    نه...

    اما یه مشکلی هست اینجا...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱ مرداد ۹۷