صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

۶ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

همیشه یه پای لذت زندگیم میلنگه!!



‍ گفتم: دوست دارم هر چی میلم میکشه بخورم😋


گفت:  خب


گفتم:  و اون جوری که دوست دارم بپوشم_ شیک باشم و خوش پوش😎


گفت:  خب 


گفتم: غرورم خیلی مهمه! دوست دارم حرمتم حفظ بشه❣️


گفت:  خیلی خوبه_ موافقم،  باید از زندگی لذت برد👌


گفتم:  ولی نمیشه، همیشه یه گیری هست☹️


گفت:  چرا؟


گفتم:  برای خوش اندام بودن باید رژیم بود!! برای سالم بودن باید ورزش کرد!!

اگه بخوام شیک باشم نمیتونم لباس راحت بپوشم👠

همیشه یه آدم نادون به پستم میخوره که حالم بگیره😤


گفت:  ولی خدا میگه باید از هر لحظه زندگیت لذت ببری، یه لذت دائمی 💗


گفتم:  آخه چه جوری؟! 😳


گفت:  با کمال میل بر خلاف میلت رفتار کنی❣️


گفتم:  یعنی چی؟!


گفت:  میگم برات

.....

#رنج_مقدس

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃


@yaran_samimii

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

    اگه تونستی!




    گفت: اگه تونستی یه تفاوت بین آدما و حیوونا پیدا کنی؟

    گفتم: _ با لبخند _ فرق که زیاده! آدما حرف میزنند

    گفت:  تا حالا چیزی در باره زبان مورچه ها🐜🐜 نشنیدی؟!

    گفتم:  _ متفکرانه 😌_  خب آدما فکر میکنند

    گفت:  در باره چی؟

    گفتم:  در باره اینکه چطور بهتر زندگی کنند😎💰💊🔬

    گفت:  و فکر میکنی حیوونا این کار نمیکنید؟؟🐧🐫🐎میدونستی دلفین ها 🐬🐬  قدرت حل مسئله و تفکر بالایی

     دارند که همه رو متعجب کرده؟؟

    گفتم:  خب آدما انتخاب میکنند،  نگو که حیوونا هم این کار میکنند!!

    گفت:  جوجه اردک من🐥 بین خیار و پوستش، خیارانتخاب میکنه😂😂

    گفتم:   یعنی ما هیچ فرقی با حیوونا نداریم؟!!!😫😱


    گفت:  چرا!  ما میتونیم _ با کمال میل _ بر خلاف میلمون

     رفتار کنیم!!✌️👍

     
    گفتم:  یعنی چی؟؟؟ 🙌

    گفت:  میگم برات!  
     ....
    #رنج_مقدس
    🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸

    @yaran_samimii
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

    عمرمو به بطالت بگذرونم که چی؟



    😎بالای هجده سال نخونه😎


    ♨️ میانگین گرفتم

     که از 24 ساعته روز

     10 ساعت اقلآ دارم دور خودم می چرخم‼️

    این فیلسوفها چی میگن :

     دور! تسلسل!😕

     حتما خودشون کلی دور دور داشتن که 

    براش اسمم گذاشتن.😐

     مدام بچرخی و... بچرخی و... بچرخی آخرش هم هیچی به هیچی🤦‍♂. 

    یعنی از اول،

     شروعت، 

    درست نبوده،

    که بخوای تهش به جایی برسی‼️

    حالا مدام بگرد براش استدلال و اما و اگر پیدا کن؛ فایده نداره عزیزم.😒😕

    دوره، باطله، به هیچ جام نمی رسی.

    این 10ساعتای هر روزمه.

     البته بیشترش 

    به چرت و پرتای من و دوستام می گذره...👥

    سر کلاس هم که خودمو بکشم، بازم حواسمو باید بکسل کنم بیارم تو کلاس😬

    توی خونه هم که همش یا خوابم😴 یا با عشق اول و آخرمم؛ ❤️گوشیم❤️. وای اصلا بدون گوشی هرگز!!!

    ولی همه رو بتونم خر کنم،

    اول و آخر خودمم که از هر 24 ساعت، 10 ساعتش بر باده.

    👇👇👇

    الان که کسی نیست؛👀

     خودمم و عقلم، 😯

    نه چرت و پرتی، نه دوست و رفیقی، نه هوچی. 

    خدایی یه بار میخوام ببینم تهش قراره چی بشه؟؟!

    آأرس ما در فضای مجازی:
    @yaran_samimii

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

    برای عمه ات کافیست!!

    من با یه نفر از دوستام  قرار بود بریم خونه ی خدا!😊  هرکدوممون سیصد تومان پول داشتیم. ولی من بین راه مریض شدم و تقریبا همه ی سیصد تومان خرج بیماریم شد!😢

     بالاخره رسیدیم و در مدینه ساکن شدیم؛ امّا من خیلی ناراحت بودم😞

    آخه دو نفری با سیصد تومان پول توی کشور غریب چیکار کنیم؟!!


    ✨همینطور که نشسته بودم، دیدم آقای محترمی به اتاقم اومد و فرمود: 

    "سیصد تومان برای تو کافی است."

    منم که دل و دماغ نداشتم گفتم: 

    «برای عمّه تو کافی است.»🤐

     دیدم برگشت و فرمود: 

    "سیصد تومان برای تو کافی است و هرکس هم که از تو پول خواست به او بده، برای تو کفایت می کند."

     اینو گفت و رفت...😭


     وقتی که رفت من تازه به خودم اومدم و فهمیدم این یه دیدار غیرعادی بوده!!😱😱😱😱

    زدم توی سرم و زار زدم که چرا با ایشان این طور صحبت کردم؟!😭😭

    رفیقم اومد و پرسید: چرا گریه می کنی؟

    من چیزی بهش نگفتم! وقتی رفتیم مکه، پشت سر هم آدمای مختلف اومدن و هرکدوم صد تومان صد تومان خواستند و من هم دادم😳😳  تا آخرین بار که یه نفر اومد گفت: 

    چهل تومان بدهی داریم، 

    گفتم: از کیسه امام زمان می دهم! 

    دادم و دیگه بعد از اونکه این مطلب فاش شد، پول ادامه پیدا نکرد...🌷🌱🌷🌱🌷


    📚کتاب روزنه ای از عالم غیب

    #ادب

    #مهربان_من 


    در تلگرام و سروش و آی گپ ما را دنبال کنید:

    @yaran_samimii

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

    ماجرای آن غریبه

    یا صاحب الزمان
    🍃ایستگاه اتوبوس...

    در پوست خود نمیگنجد...

    آخرین روز امتحان... ✍️

    و بعداز آن جشن فارغ التحصیلی...

    نتیجه ی تلاش و سالها زندگی در غربت...🙏


    اتوبوس آمد...

    صندلی کنار پنجره...

     رشته های خوشحالِ افکار... 


    توقف ناگهانی...

     اتوبوس خراب شد... 

    رشته افکار پاره شد.... 

    تعمیر اتوبوس طول میکشد ...

    دنیا بر سر پسر جوان خراب شد...

     اگر دیر به امتحان برسد....

     خدای من ....

    چه کسی کمکم میکند؟...😭


     ناگهان...لحظه ای... خیالی... 

    یاد یک نام فراموش شده...

    صدای آرام و مهربان... 

    یادگاری از مادر؛ 

    «یاصاحب الزمان»... شکست...

    دل همیشه

     باصدای بلند اما بیصدا میشکند...

    گاهی نگاهی... امیدی... تنها کسی... آخرین نفسی... 

    بی منت و بامحبت... 

    فقط کافی است تا بخواهی از او... 


    یاد نمازهای اهمال شده...یاد گناهان آزار دهنده...

    شرمندگی... با چه رویی به درگاهت پناه بیاورم مولا؟!...

     من تو را فراموش کرده بودم...

     اما تو هیچوقت مرا به حال  خود رها نکردی... 

    همیشه دستم را گرفتی...

     مثل پدری که هرچقدر از فرزندش بدی ببیند بازهم برایش دلسوزی میکند...

    دستش را میگیرد....


    قول مردانه... قول میدهم همیشه نمازم را اول وقت بخوانم...🍃🌷🍃


    صدای صحبت راننده باغریبه... استارت زد.... اوه مای گاد!!! اتوبوس روشن شد...

    .

    غریبه از پله های اتوبوس بالا آمد.... جوان را به اسم صدا کرد... قولی را که به من دادی فراموش نکن...و رفت... باران چشمان جوان تا زمان رسیدن بند نمی آمد... 😭😭😭😭😭😭

    .

    چندسال بعد...ایران... سفر با اتوبوس... وسط راه... صدای اذان.... جوانی به راننده اصرار میکند تا توقف کند برای نماز اول وقت... راننده قبول نمیکند... جوان سماجت میکند... راننده مجبور میشود نگه دارد.... نماز شکسته را در سکوت بیابان به پایان میرساند.... راننده غر میزند که تا ساعتی دیگر به استراحتگاه میرسیم!...

     جوان اما در قلبش زمزمه میکند... مرا عهدی است با جانان....

    #مهربان_من

    ما را در تلگرام و سروش و آی گپ دنبال کنید: 
    @yaran_samimii

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

    بعضی وقتا خسته ای...



    یاران صمیمی

    بعضی وقتا خسته ای😐

    خسته

    گاهی کسل و بی حوصله‌ای 🙁

    یه روزایی می خوای سر به تن هیچکی نباشه😡

    یه وقتایی هم میشه 

     به در و دیوار می زنی که یه آدم☺️

    یه دل❤️

    اصن یه جفت گوش😷باشه 

    تا حرفاتو براش بگی

    داداتو سرش بکشی

    حرصتو خالی کنی

     

    گفته باشم که من نیستم

    😡😡😡😡

    نه آدمم، نه دلم، نه در و دیوار 

     

     

    من رفیقتونم، رفیق...❣️ 

    هر چه می خواهد دل تنگ وگشادت خب بگو.... 

    ما صمیمی هستیم❣️ 

    یاران صمیمی

     

     

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶