مغز که چای نیست!
کتاب📚 بخونید تا شیرین نشه!
.
.
.
البته کتاب مغز شیرین کن هم داریم!
شما از نوع خوبش بخونین!😉
#کتابخوانی
مغز که چای نیست!
کتاب📚 بخونید تا شیرین نشه!
.
.
.
البته کتاب مغز شیرین کن هم داریم!
شما از نوع خوبش بخونین!😉
#کتابخوانی
نقد رمان، پنج شنبه شب:
#نقد_رمان
#آخرین_پدر_خوانده
آخرین پدر خوانده،رمانی است که سبک زندگی آمریکایی، یعنی فرهنگ و تمدن آمریکا را، از زبان و نگاه خودشان می گوید.
نویسنده ای که با شجاعت تمام آنچه که در فضای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی آمریکا دارد رخ می دهد را به تصویر می کشد. حتی خیلی ریز به جریانات پشت پرده هالیوود هم اشاره می کند. تمام جنایت ها ، خیانت ها ، خباثت ها و.... و همه هم یک حرف دارد: حیوانیت .آن چه که پایه ی تمدن آمریکا و اروپاست و به قول سعدی خور و خواب و خشم و شهوت پایه های اصلی تفکری شان است.
قمار، شراب ، قتل در سراسر رمان نمود بارز دارد. و فجیع تر آنکه زن تنها جسمی است که آمده تا لذت مرد را تأمین کند.
چقدر خوب می شد جوانان ما که شیفته فرهنگ آنها هستند و تمام تلاششان را می کننند تا نشانه ای از تمدن غربی را در ظاهرشان جلوه گر کنند ، این کتاب را کامل بخوانند. و به
چند سؤال جواب بدهند:
1-آیا زنان ما واقعأ ، دلشان می خواهد که تنها و تنها جسم دیده شوند؟ آن هم برای بهره بردن مردان؟
2-آیا مردان ما ، تمام هم و غم شان خوراک و لذت و پول است؟
3-و آیا کسی که این کتاب را می خواند ، باز هم می تواند ««از نظر عقلی»»، از تمدن غرب و آمریکا دفاع کند؟
گاهی دشمن تمام ضعف ها و کاستی هایش را ، واضح بیان می کند. چرا ما نمی خواهیم این را درک کنیم. وقتی با جمع دوستان این کتاب را نقد کردیم ، همه اعتراف می کردند که چقدر تمدنشان پست و بی مایه است. هر چند که خود نویسنده رمان را آنگونه تمام می کند که باید. پدر خوانده ای که می میرد و خاندانش از هم می پاشد. و آخرین پدر خوانده ، نمایش صحنه آخر.....
عمر تمدن آمریکایی بر جان انسان هاست. پدر خوانده ای ظالم ، وحشی ، بیمار و بی رحم و بی رمق.
و"کراس" شخصیت مهم رمان که (از کودکی تا جوانی روند رشدش و فرهنگی که در آن بزرگ شده) در این کتاب آمده است، نماد جوانانی است که از قمار دست می کشند و دوری می کنند، از فضای قتل و کشتار و سکس می گریزند تا زندگی کنند. نماد دنیایی که می خواهد طعم زندگی آرام را بچشد.
#برشی_ویژه ️
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش…✂
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#پیشنهاد_ویژه
کم کم داریم می رسیم به روز عید غدیر...
عیدی که از بچه های امیرالمومنین💕 عیدی می گیریم...
چقد خوب میشه،
اگه یه حال اساسی بهمون بدن...
چقد خوب میشه،
اگه یه رمان باحال📖 بهمون عیدی بدن...
چقدر خوب میشه،
اگه کتاب #ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند بهمون بدن...
بر و بچه های امام دل نواز!
منتظریم تا به دل💔تشنه ی ما کتآب📚 بدین...
💐!!!پیشاپیش عید همگی مبارک!!!💐
برای تهیه ی کتاب، به آیدی مدیر مراجعه کنین:
@yaranesamimi
#نقد_رمان
#دختری_در_قطار
ازدواج یعنی همین: امنیت،گرما،راحتی....
این جمله ی شخصیت اول داستان است که آخر رمان می گوید: زنی که بار روایت زندگی تمام زنان اروپایی و آمریکایی را بر دوش کشیده است.
در کل رمان، زنان نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند تا طعم راحتی را بچشند.
ترس و دلهره، بی پناهی و تنهایی، تنها و تنها کادوی زندگی به سبک غرب است که باعث می شود آن ها به دروغ و شراب و خیانت و..... پناه ببرند تا شاید برای لحظاتی آرام بگیرند!
این کتاب؛ داستان زندگی سه زن است.
ریچل که بخاطر بچه دار نشدن به شراب پناه می برد و همسرش تام که یک دروغگوی متهجر است با زنان دیگر روزگارِ شهوانی خودش را می گذراند.
آنا که همان معشوقه و هم خوابه تام است، در آخر بجای ریچل، زن تام می شود.
مگان زنی که از شوهرش اسکات خسته است، پرستاری بچه ی تام و آنا را قبول می کند و در آخر به دست تام کشته می شود و در پایان داستان تام نیز بخاطر خیانت های مکررش به دست آنا و ریچل به چنگال مرگ می افتد و نفله می شود.
فراتر از قلم نویسنده، داستان در فضایی دلگیر، سیاه، مستی و تنهایی، بوی خیانت و کثافت جلو می رود.
دختری در قطار داستان تمام زنان مورد خشم فرهنگ مدرن است. فرهنگی که در آخر زن را چون سگی می بینند که دم تکان می دهد.
و زنی که دلش می خواهد زن باشد و مادر، اما واقعا نمی داند چرا به او فقط به چشم یک جنس نگاه می شود که فقط و فقط جسمش ارزش دارد نه چیز دیگر.
تنهایی جوانان آمریکایی و اروپایی از همان اوایل جوانی شروع می شود، از همان سن 16 _ 17 سالگی که از خانواده ها جدا می شوند و بهتر است بگوییم ترد یا رانده می شوند.
در تمام داستان حرفی از خانواده نیست و همه در خانه های مجردی زندگی می گذرانند. دنبال کار می گردند تا بتوانند از مرگ نجات پیدا کنند، می خورند تا بتوانند کار کنند.
کار می کنند و می خورند تا بتوانند با شراب مست شوند و کنار زنی، غریزه ی شهوانی شان را ارضا کنند. پس شراب و زن از تفریحات معقولشان است.
کاش آخر کتاب نقدی درست برای خوانندگان نوشته می شد. آنان که شیفته ی زندگی به سبک غربند. درحالی که خودشان به کرات در کتاب ها و به خصوص این رمان می گویند: این زندگی بوی گه میدهد.
بریده ای از کتاب:
تو مثل یکی از اون سگایی. سگای ناخواسته ای که همه ی عمر باهاشون بدرفتاری شده. آدم میتونه مدام بهشون لگد بزنه و لگد بزنه. اما اونا بازم برمیگردن، گریه و زاری می کنن و دم تکون میدن. شروع کن! امیدوارم کارت اینبار متفاوت باشه.« تو یه سگی ».