صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

۸۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

یه برش ویژه...

#برشی_ویژه ️

جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش‌…✂

#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۴ شهریور ۹۷

    گول جهانی!!!

    قرار بود سر راه های تغییر سبک زندگی صحبت کنیم،
    می ریم سراغ اولی...

    اوایل قرن بیستم بود که چند نفر از سران یهودی(صهیونیست)
    دیدن تاثیر سینما🎬رو زندگی مردم خیلی خیلی زیادیه!

    همین شد که کمپانی های بزرگ فیلم سازی اون زمانو کنار زدن،
    و کمپانی های بزرگ #هالیوود رو تاسیس کردن...
    مثل دیریم ورکس(dreamworks)
    پارامونت(paramount)
    فاکس(fox)
    و...

    این تاثیر به حدیه که اگه فعالیت هالوود متوقف بشه،
    فروش ماشین های آمریکایی🚔 به یک دهم
    و لوازم دیگه به یک شونزدهم میرسه!

    علاوه بر این سود وحشتناک،
    خیلی شیک و مجلسی و البته آروم آروم
    زیر آب چیزای مهم و اعتقادات ما رو میزنن!

    مثلا نشون میده یکی از خدایان! یه چیزی میخوره و میره می میره و تو آب و فلان و بیسان...
    هه! یهویی دی ان ای انسان بوجود میاد!

    به همین سادگی! به همین بی مزگی!
    والبته چون هنره، به همین تاثیرگذاری!


    آخه زبان فیلم و هنر یه جوریه که هرچیم فکر کنی تاثیر نمی گیری، ناخودآگاه روت تاثیر میذاره!

    با همین فیلم و هنر،
    سلیقه یه دنیا رو عوض می کنن!
    همین میشه که کلی فروش هم می کنن،
    و باز همین میشه که مردم رو زیرپوستی می زنن...

    #گول_جهانی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۴ شهریور ۹۷

    یه پیشنهاد ویژه...

    #پیشنهاد_ویژه

    کم کم داریم می رسیم به روز عید غدیر...
    عیدی که از بچه های امیرالمومنین💕 عیدی می گیریم...

    چقد خوب میشه،
    اگه یه حال اساسی بهمون بدن...
    چقد خوب میشه،
    اگه یه رمان باحال📖 بهمون عیدی بدن...
    چقدر خوب میشه،
    اگه کتاب #ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند بهمون بدن...

    بر و بچه های امام دل نواز!
    منتظریم تا به دل💔تشنه ی ما کتآب📚 بدین...

    💐!!!پیشاپیش عید همگی مبارک!!!💐

    برای تهیه ی کتاب، به آیدی مدیر مراجعه کنین:
    @yaranesamimi

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۴ شهریور ۹۷

    خوشبختی...

    💞یاران صمیمی!💞
    امشب یه روز مهم تو سیر خوشبختی مونه!
    یه شب فوق العاده طلایی💫 و ارزشمند!

    امشب قراره برگردیم و دوباره قسمت قبلو بخونیم،
    و این بار خودمون روش فکر کنیم...

    قسمت قبل با اینکه مثل یه داستان می موند،
    اما کلی حرف نگفته داشت که ما هم نمیگیم شون!

    بلکه هرکسی باید با فکر کردن بهش برسه...

    راستی،
    حتما میدونین آدم خوشبخت اهل تفکره...

    #تفکر
    #خوشبختی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۴ شهریور ۹۷

    شوخی!!!


    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۳ شهریور ۹۷

    خوشبختی...

    یادته قرار بود چی بگیم؟
    گفتیم مثال بزنیم از آزادی ای که امام به مردم میده
    برای اینکه بتونن خوشگل بفهمن و تصمیم بگیرن...

    ******

    معاویه اومد جلو امام علی یه جنگی به راه انداخت،
    و توش یه اتفاقایی افتاد که یکیشو میگم برات...

    مالک اشتر که فرمانده سپاه امیرالمومنین بود،
    خیلی شجاعانه و باحال با یارانش جنگیدن،
    رسیده بودن به نزدیکی خیمه ی معاویه!

    خب دیگه معاویه رو بزنن حله دیگه😎!

    معاویه رو کرد به مشاور پر رو و حقه بازش(عمر و عاص)،
    گفت اینا الان می رسن بگو چیکار کنیم😫؟!

    اونم گفت بیا به علی پیشنهاد یه جور مذاکره بدیم،
    باید قرآن بکنیم سر نیزه و بگیم که حرف فقط حرف خداست!
    اصلا چرا باید دو گروه مسلمون باهمدیگه بجنگن؟
    خلاصه از این حرفا...

    تو سپاه امام علی یه عده آدم ساده لوح بودن،
    گفتن به مالک اشتر بگو برگرده تا با معاویه حرف بزنیم!
    حالا امیرالمونین چقد براشون روشنگری کرده باشه خوبه؟!

    ولی چون آخرش نفهمیدن چی به چیه،
    و از اون طرف امام باید به مردم آزادی بده تا خودشون ارزشمند انتخاب کنن و با ارزش تصمیم بگیرن،
    امام پذیرفتن...

    حال داری بقیه شو بگم یا نه؟!

    این که مالک اشتر مجبور شد از دم خیمه ی معاویه برگرده هیچ!
    قرار شد از هر دو طرف یه آدم انتخاب بشه برای مذاکره،
    که برن و باهم صحبت کنن که کی حاکم باشه و...

    از طرف معاویه، عمر و عاص اومد،
    اما از این طرف...
    امام هرچی گفتن باید یه آدم زیرک بره، یه آدمی که فریب نخوره، دوباره اون یه عده ساده لوح قبول نکردن،
    پس کی رفت؟؟؟
    یه آدم شدیدا ساااااااااده! ابو موسی اشعری!

    عمر و عاص گفت من معاویه رو از خلافت برکنار می کنم همونطوری که این انگشتر رو در میارم،
    اون طرف ساده هم گفت: منم علی رو برکنار می کنم همونطوری که این انگشتر رو در میارم...

    بعد عمر و عاص گفت:
    حالا من همونطوری که این انگشتر رو دستم می کنم،
    معاویه رو هم به خلافت منصوب می کنم!!!

    عاقا اصلا مگه تو خدایی که برا مردم حاکم تعیین می کنی؟!
    کدوم حاکم حاضره اینقدر به مردم آزادی بده تا خودشون اشتباه کنن و بعد تو این اشتباها بزرگ شن؟!

    جالبه بعدش همون ساده لوحا به امام گفتن:
    چرا این حرف رو قبول می کنی؟!
    بیا بجنگیم و داغون شون کنیم!

    امام علی میگن بابا من تعهد دادم! مگه الکیه!
    خود شما وادار کردید منو به این کار!

    این شد که اون جنگی که داشت نتیجه صد در صد به نفع آقا تموم شد،
    به خاطر بی ظرفیتی و ساده لوحی یه عده،
    محکوم به شکست شد...

    کجای دنیا این همه آزادی میدن به ملت ای خدا؟!

    #خوشبختی
    #آزادی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۳ شهریور ۹۷

    آرامش...

    آرامش اگه #لذت نداشته باشه
    عین بی خیالیه...

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۳ شهریور ۹۷

    دختری در قطار...

    #نقد_رمان
    #دختری_در_قطار

    ازدواج یعنی همین: امنیت،گرما،راحتی....

    این جمله ی شخصیت اول داستان است که آخر رمان می گوید: زنی که بار روایت زندگی تمام زنان اروپایی و آمریکایی را بر دوش کشیده است.

    در کل رمان، زنان نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند تا طعم راحتی را بچشند.

    ترس و دلهره، بی پناهی و تنهایی، تنها و تنها کادوی زندگی به سبک غرب است که باعث می شود آن ها به دروغ و شراب و خیانت و..... پناه ببرند تا شاید برای لحظاتی آرام بگیرند!

    این کتاب؛ داستان زندگی سه زن است.

    ریچل که بخاطر بچه دار نشدن به شراب پناه می برد و همسرش تام که یک دروغگوی متهجر است با زنان دیگر روزگارِ شهوانی خودش را می گذراند.

    آنا که همان معشوقه و هم خوابه تام است، در آخر بجای ریچل، زن تام می شود.

    مگان زنی که از شوهرش اسکات خسته است، پرستاری بچه ی تام و آنا را قبول می کند و در آخر به دست تام کشته می شود و در پایان داستان تام نیز بخاطر خیانت های مکررش به دست آنا و ریچل به چنگال مرگ می افتد و نفله می شود.

    فراتر از قلم نویسنده، داستان در فضایی دلگیر، سیاه، مستی و تنهایی، بوی خیانت و کثافت جلو می رود.

    دختری در قطار داستان تمام زنان مورد خشم فرهنگ مدرن است. فرهنگی که در آخر زن را چون سگی می بینند که دم تکان می دهد.

    و زنی که دلش می خواهد زن باشد و مادر، اما واقعا نمی داند چرا به او فقط به چشم یک جنس نگاه می شود که فقط و فقط جسمش ارزش دارد نه چیز دیگر.

    تنهایی جوانان آمریکایی و اروپایی از همان اوایل جوانی شروع می شود، از همان سن 16 _ 17 سالگی که از خانواده ها جدا می شوند و بهتر است بگوییم ترد یا رانده می شوند.

    در تمام داستان حرفی از خانواده نیست و همه در خانه های مجردی زندگی می گذرانند. دنبال کار می گردند تا بتوانند از مرگ نجات پیدا کنند، می خورند تا بتوانند کار کنند.

    کار می کنند و می خورند تا بتوانند با شراب مست شوند و کنار زنی، غریزه ی شهوانی شان را ارضا کنند. پس شراب و زن از تفریحات معقولشان است.

    کاش آخر کتاب نقدی درست برای خوانندگان نوشته می شد. آنان که شیفته ی زندگی به سبک غربند. درحالی که خودشان به کرات در کتاب ها و به خصوص این رمان می گویند: این زندگی بوی گه میدهد.

    بریده ای از کتاب:

    تو مثل یکی از اون سگایی. سگای ناخواسته ای که همه ی عمر باهاشون بدرفتاری شده. آدم میتونه مدام بهشون لگد بزنه و لگد بزنه. اما اونا بازم برمیگردن، گریه و زاری می کنن و دم تکون میدن. شروع کن! امیدوارم کارت اینبار متفاوت باشه.« تو یه سگی ».

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۲ شهریور ۹۷

    مهربان من...

    ♥مهربانم سلام!♥

    بی مقدمه بگم به ما آدرس غلط دادن😔

    ما آرامش می خواستیم،
    بهمون گفتن خب ذهنتونو درگیر نکنید!
    چیه هرجای دنیا هرچی میشه دلتون می سوزه😔؟!

    و خودشون تا تونستن فضولی کردن تو کارامون...
    هر کاری که خلاف میل شون کردیم، مسخره مون کردن😎...

    ما کِیف و لذت💝می خواستیم،
    بهمون گفتن بی خیال همه ی خط قرمز ها❌...
    کافیه هرچی توضیح المسائل گفته نکنی، بکنی حل میشه!

    و بهمون نگفتن که که تو دنیای آزادی(!)،
    چرا این همه آدما افسرده میشن و خودکشی می کنن...

    ما شور و حال می خواستیم،
    بهمون گفتن باید پارتی های شبانه جور کنین،
    باید یه دوست فلان بگیرین و با همدیگه جور بشین...

    ولی نگفتن اونایی که ته این چیزا بودن،
    یا به پوچی رسیدن یا راهشونو به سمت راه ما عوض کردن...
    مثل ادواردو آنیلی🌷و دوستش لوکا گائتنی🌷که شیعه شدن...

    آقا جان!
    ببین چقد اذیت می کنن ما جوونا و نوجوونا رو...
    ببین همه جوری تلاش می کنن تا نفهمیم چی به چیه...
    ببین از راهی که شده میخوان نذارن بیایم تو بغلت، کنارت...

    آقا جونم!
    بیا و ریشه اینایی که چشم دیدن خوشبختی ما رو ندارن، بکن...
    بیا و اینایی که میخوان همه ی دنیا رو نابود کنن، نابود کن...

    منم...
    می خوام تو این راه کمک کنم...

    #مهربان_من
    #میخواهم_یار_تو_باشم

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۲ شهریور ۹۷

    مهربان من...

    💞در کنـار تـو وجــودم بـه خــدا نـزدیک اســت💞‎
    💞هرکه نزدیک خدا شد به شما نزدیک است💞

    #مهربان_من

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۲ شهریور ۹۷