صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

تو نمی تونی...امکان نداره..

 | ٺو نمیتونے 🤦‍♀

 | وسیڵه‌موࢪدنیازش‌روندارۍ 🤷‍♀

/‌\ امڪان نداڕه 🙍‍♀

 

↯نٺیجه‌همش ‌یہ‌جملس‌↯

        °/ناامیدے\°

 

•شایدراسٺ‌میگہ😧

•و من‌نمیٺۅنم 🙁

•و سࢪمایـه‌ ها 💎

•و اسٺعداد ها 👩‍🔬

•و یه‌عالــمههه‌ 🔅

•ٺوانمندے‌دیگہ‌ 💪

•رو نمیبینیم 👀

 

‌-🧠- یادمون‌باشہ

-™- با یڪ کلمه اشٺباہ

-🌋- زلزلہ ࢪا

-🤯- به‌باورماݩ

-✋- ࢪاه‌ ندیم

 

#امید

 

 

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    ادمین در شهر..

    فرمانده سپاه شد و ساکن تهران!

    دلش نمی‌آمد خانه‌ای که با نام صاحبش گره خورده را بفروشد!

    خانه خودش و پسرش شد محل روضه!

    همسایه‌ای آمد و 

    او هم ملکش را وقف کرد!

    پول جمع کردند و

    خانه‌های اطراف هم...

    مردم که برای روضه می‌آمدند؛

    می‌گفتند:

    برویم روضه خانه حاج قاسم !

    حاجی این را نمی‌خواست؛

    خانه باید به نام صاحبش مشهور می‌شد؛

     به نام بیت‌الزهرا...

     

    #ادمین_در_شهر🚗

     

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    ادمین در شهر...

    همه‌جا بوی تُ را می‌دهد...

    طنین صدایت هنوز به گوش می‌رسد!

     

    به بیت‌الزهرا خوش آمدید!🕊✨

     

    #ادمین_در_شهر🚗

     

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    ادمین در شهر..

    اینجا؛ گلزار شهدای کرمان

    قدم به قدم؛  تصویرت 

    نقش بسته است

    اما

    همه ما

    تورا می‌خواهیم

    حضورت

    صدایت

    و تو هستی؛ 

    بیش از قبل؛ 

    چشمان من لیاقت تماشای تو را ندارد...

    خداحافظ پدرِ همهِ ما...

     

    #ادمین_در_شهر🚗

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    ادمین در شهر..

     

    رفقای تک‌رنگی :)

    °•

    هستیم به یادتون🙃

     

    #ادمین_در_شهر🚗

     

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    به رنگ سلیمانی..

     و تو صدایمان زدی...

    حالا؛ ما؛ اینجا...

    گلزار کرمان...

    حال و هوای غریبی‌ست

    همه مبهوتند انگار...

    هرکس گوشه ای کز کرده؛ 

    انگار اینجا بغداد است و همه؛

     جان دادن یک قهرمان را به تماشا نشسته‌اند...

    داستان تو، آن شب تمام نشد. 

    هربار که به گلزار سر می‌زنیم، تو هستی...

    و داغت دل هرکسی را با هر عقیده و ظاهری می‌سوزاند...

    اینجا هنوز خونی می‌جوشد...

    به رنگ قاسم...

    به رنگ سلیمانی...

     

    #ادمین_در_شهر🚗

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    ادمین نوشت..

    یک شب دل همه بچه ها گرفته بود؛

     تعارف چرا؟ 

    دلمان تنگ شده بود برای صلابتت، ابهتت، مهربانیت...

    هر کس قلمی برداشت و برایت نوشت؛ 

    اما...

    هنوز باورمان نبود که باید به همه بگوییم تو نیستی!

    و حالا؛ بر چه اساسی؛ 

    نمیدانم؛ فقط میدانم  

    صدایمان زده ای و بودن کنار تو یعنی...

     

    #ادمین_نوشت 🖋

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    شب کلیپ..

     


    دریافت 

    •~°🌚🌙🌚°~•

    _کجایی؟🚶‍♂

    _کِی میایی؟🙄

    _دیر نکنی!😭

    _واریز شد😄

     

    جملات آشناییه نه؟😂💔

     

    #شب_کلیپ🌛

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    بهترین زمان تنهایی..

    بهترین زمان🤩👌

    .

    صبحتون به زیبایی آسمونِ سحر🌌💙

     

    #باشگاه_شاداب_ها 

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    فقط نوجوون میتونه بچشه!

    وقتی چایی رو شیرین و شیرین‌تر می‌کنی☕️

    و لذت می‌بری از نباتی که شیرینی‌ش تو چایی حل می‌شه و... 🍬

    اما صدای بزرگ‌ترا به گوشت می‌رسه که: 

    _خیلی شیرین کنی، نمی‌تونی بخوریا!😲

    _شیرینی‌ش دلتو نزنه! 😬

    و تو متحیری که تو اشتباه می‌کنی؟ 🤔

    بزرگ‌ترا غلط می‌گن؟ 🤭

    نبات دست کاری شده؟ ☹️

    اصالت چایی شوره یا...؟! 😟

     

    و جوابش یه گزینه‌ست: هیچ کدام! ❌

     

    من و تو نوجوونیم؛😌

    یه سری لذت‌ها رو فقط نوجوون می‌تونه بچشه! 

    از کوچک‌ترینش که شیرین کردن چایی‌ئه🙂

    تا 

    درک بزرگ‌ترین محبت‌ها و خودساختن‌ها و...😎

     

    تک‌تک لحظات نوجوونی رو دریاب!😋

     

    #نوجوونی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۱۲ آذر ۰۰