و تو صدایمان زدی...

حالا؛ ما؛ اینجا...

گلزار کرمان...

حال و هوای غریبی‌ست

همه مبهوتند انگار...

هرکس گوشه ای کز کرده؛ 

انگار اینجا بغداد است و همه؛

 جان دادن یک قهرمان را به تماشا نشسته‌اند...

داستان تو، آن شب تمام نشد. 

هربار که به گلزار سر می‌زنیم، تو هستی...

و داغت دل هرکسی را با هر عقیده و ظاهری می‌سوزاند...

اینجا هنوز خونی می‌جوشد...

به رنگ قاسم...

به رنگ سلیمانی...

 

#ادمین_در_شهر🚗