صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاج قاسم» ثبت شده است

یک پلک تا فاجعه..

|یک پلک تا فاجعه|

 

مطمئن شده بودند که پرواز تا دقایقی دیگر می‌نشیند.

قرار بود که توی فرودگاه کار یکسره شود. نیروهای گارد ویژه هم آماده باش بودند

 تا در صورت هرگونه نقص،

 در نقشه عملیات کار را به اتمام برسانند.

 

هواپیما نشست

ابومهدی، حاج قاسم را بغل کرد و بوسید.

دیدار ها تازه شده بود

 

ساعت درست ۱:۲۰ دقیقه بامداد را نشان می‌داد.

 

موشک‌ها روی خودرو لاک شدند

اپراتور پهپاد نفس عمیقی کشید، دکمه فایر را کلیک کرد.

 

شب تاریک فرودگاه بغداد به یکباره شعله‌ور شد.

اپراتور پیام فرستاد.

 

تمام

و 

جهان لرزید.

#لحظه_های_جدایی💔

#حاج_قاسم✨ 

ا#hero🇮🇷

#فاطمیه 🖤

 

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱۳ دی ۰۰

    جایی آن ور جهان..

    |جایی آن ور جهان|

     

    لیوان آب پرتقالش را ریخته بود و زل زده بود به مانیتور بزرگ.

    خط امن اتاقش زنگ خورد.

    از دفتر وزیر دفاع بود

    صدایی مردانه با لبخندی مرموز گفت:

    داری می‌بینی؟

    جواب داد:

    می‌بینم...

    صداگفت: 

    نیم ساعت دیگر تمامه...

    تماس قطع شد.

    داخلی دوباره زنگ خورد

    و گفتند:

    جناب پرزیدنت توی کاخ نیستند اما گویا از جایی شاهد عملیات هستند

    آب دهانش را قورت داد و گفت:

    باشه ممنون.

     

    #لحظه_های_جدایی💔

    #حاج_قاسم ✨

    ا#hero🇮🇷

    #فاطمیه🖤

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱۳ دی ۰۰

    باید قدمی برداشت..

    این روزها، هرجا که نگاه میکنم تو هستی...

    اما من، شرمنده از نبودن هایم،

     اشک میریزم...

    زانو بغل میگیرم.

    کتابهایی که از تو نوشته اند را ورق میزنم و باز هم این بغض است که بر گلویم چنگ زده است

    ‌.

    همه اینها آرامم نمیکند،

     تو مثل همه نبودی که خاکت سرد شود...

    و نه اینکه با اشک ریختن، داغِ از دست دادنت؛ سرد شود...

    باید بلند شد؛

     قدمی برداشت،

     تا رنگ و بویت زندگی مان را روشن کند!

     

    #ادمین_نوشت 🖋

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱۳ دی ۰۰

    استوری...

     

    به من بگو

    که در کدامین نقطه کره‌زمین‌حادثه ای از این عظیم‌تر‌، در جریان است...؟

     

    ١:٢٠ دقیقه بامداد💔

     

    #استوری

    #حاج_قاسم ✨

    ا#hero🇮🇷

    #فاطمیه

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۱۳ دی ۰۰

    آخرین جمله...

     

    •~°🌚🌙🌚°~•

    نیمه های شب خبر دادن؛

    که باغبان میوه رو چید...💔

     

    #شب_کلیپ🌛

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۱۲ دی ۰۰

    خدا افزون کند در هجر تو..

    خدا افزون کند در هجرِ تو

    صبرِ کمِ مارا...

     

    #حاج_قاسم✨

    ا#hero🇮🇷

    #فاطمیه🖤

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۱ دی ۰۰

    قسم به خستگی چشمانش...

    قسم به خستگی چشمانش

    اللهم انا لا نعلم الا خیرا...💔

     

    #حاج_قاسم ✨

    ا#hero🇮🇷

    #فاطمیه 🖤

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۱۰ دی ۰۰

    در چشمانم نمک می‌ریزم..

     

    •~°🌚🌙🌚°~•

    در چشمانم نمک می‌ریزم

    که پلک‌هایم جرئت برهم آمدن نداشته باشد...

    #شب_کلیپ🌛

     

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۸ دی ۰۰

    بد واقعه ای بود...

    مارا غمِ هجرانِ تو

    بد واقعه‌ای بود...💔

     

    #حاج_قاسم✨ 

    ا#hero🇮🇷

    #فاطمیه🖤

     

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۸ دی ۰۰

    قدرت پنهان من...

    یه خاطره خوندنی🤓

     

    کتاب قدرت پنهان من؛

    یه کتاب جذاب و دوست داشتنیه!😋

     

    اون‌قدر دوستش داشتم که چندتا از این کتاب به همسایه‌هامون امانت دادم و گفتم هفته بعد میام کتاب رو ازتون تحویل می‌گیرم. 

     

    هفته بعد وقتی رفتم دم در خونه‌ها؛🏡

    اکثرا اصرار داشتن کتاب رو بخرن. 

    یه آقا پسری، اومد دم در؛

    بهم گفت: 

    هرچقدر برای این کتاب قیمت بذارید؛ حاضرم بخرم! این کتاب زندگی منو دگرگون کرد!💫

     

     

    #قدرت_پنهان_من🧠

    #حاج_قاسم✨

    #فاطمیه🖤

     

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • سه شنبه ۷ دی ۰۰