صمیمانه

ولی ای کاش این تیکه از زندگیم دیرتر بگذره ... تا بیشتر ازش لذت ببرم...

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است

شده دلت بخواد؟

شده دلت بخواد از همه چی کناره بگیری و برای خودت چند ساعتی تنهایی یه داستان رو بخونی.

وسطش هم کسی کاری بهت نداشته باشه...

بعد هم که رمان تموم شد یه آخیش بگی و لبخند روی لبت جمع نشه

یه رمانی که عاشقانه هاش زیادی خیالی نباشه که افسردت کنه.

 

کانال ساحل رمان با دو تا رمان عالی منتظرته.

 

رمان رنج مقدس که چاپ پونزده رو رد کرده و نویسنده اجازه داده توی کانال باشه...

 

رمان آنلاین دنیل که هنوز غرقشیم و دلمون نمی‌خواد تموم بشه.

 

حیفه که نخونی و حیف تر اینه که به دوستات معرفی نکنی.

تا الانش هم دیر شده...

مخصوصا برای کسانی که دنبال یه حال خوب میگردن و دلشون میخواد که یه کسی بهشون کمک کنه این رمان همونه...👇

@saheleroman

ساحل رمان😁

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • يكشنبه ۳۱ مرداد ۰۰

    مهم هستم۳

    دانلود از آپارات شب چراغ 

    .

    .

     

    💧یه قطره آب کوچیک 

                     چه کارایی که نمی‌کنه😯...!

    .

    .

     

    🗳| #انتخابات

    🌱| ‌#قدرت_پنهان_من

    💌| #رای_اولی‌ها 

     

     

    .🍃~🌸「@takrang1」🌸~🍃.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • پنجشنبه ۲۷ خرداد ۰۰

    نقد رمان ملت عشق...

    #نقد_رمان
    #ملت_عشق

    نویسنده: الیف شافاک
    تا جایی که از تعریف ها و تمجیدها در عالم خوانده ایم و شنیده ایم، گفته اند: «عشق» چیزی فراتر از خودخواهی است.
    تعریفی که کتاب ملت عشق عکس آن را القا می کند: «به خاطر اینکه خودت لذت ببری عاشق شو»
    یعنی خودت و منِ خودت و نفسِ خودت را، عشق است.
    این رمان انسان را به سمت عشق می کشاند و او را در مقابل همه می گذارد. زنی که می خواهد عاشق شود، مرد و بچه ها و یک زندگی را در نگاهش تلخ می کند.
    بیست سال مشترک یک خانواده را بی مزه و بیهوده جلوه می دهد و شمس که حالت یک راهب دارد، درویش هایی که مثل راهب ها هستند را قوی و عاشق و لذت برنده.
    برایم عجیب بود که بی رحمی را هم چاشنی مسلک درویشی می کند . شمس که پشت در پسرک مو قرمز را می بیند، چگونه است که ترکه خوردن ها و شکستن ۵ ، ۶ ترکه بر بدنش را می بیند و به فریادش هم نمی رسد. باید برای درویش ها پیاز خورد کند و دیگ پلوی چرب بار بگذرد …
    این ها با حرف های رهبرهای دین اسلام نمی خواند. بیشتر شبیه تعالیم مسیحیت است.
    القاء افکار التقاطی به مخاطب، مثل قضیه شراب و میخانه، جالب این که صاحب میخانه را دیندار معرفی می کند و مستان را صاحب تحلیل و اندیشه و سؤال.
    تضادها و حرف های التقاطی کتاب و افکار مسیحی ، اسلامی اش فراوان است.
    رمان ملت عشق، یک فرا رمان است. کتابی است که در قالب رمانی «عشق» مآبانه، افکار اسلامی-مسیحی نویسنده را به خواننده القاء می کند اما این که افکار نویسنده، زیر سایه ی شمس و مولانا رقم زده شود، کمی جای درنگ دارد.
    مولانا و شمس اگر چه صوفی مسلک اند، مسلمان نام دارند و به تعبیر بزرگان حتی مولانا شیعه ایست که تقیه می کرده است.
    نویسنده هر چه در ذهنش دارد از داشته های سبک زندگی غربی، در قالب شخصیت ها زیر مجموعه ی ۴ دستور عرفانی می آورد که در زیر و بمش نگاه، اسلامی است. اموراتی که در سرزمین های مسلمانی می گذرد می شود رمان ملت عشق.
    نویسنده ی رمان یک زن اروپایی است.
    نتیجه ی تمام آن افکار اسلامی و عرفانی می شود خیانت یک زن خانواده دار و با گذشت اروپایی و خیانت و فرارش از منزل با بی رحمی نسبت به فرزندان و رفتن نزد مرد نویسنده.
    آنچه که رمان در دل زن زنده می کند با افکارش حاصلی وحشتناک به بار می آورد که در آخر سرگردانی و تنهایی و آوارگی زن در کشوری دیگر و دوری و بی توجهی اهل خانه اش است.
    دوست دارم بدانم نویسنده اش فمینیست است یا اسلام ستیز یا طرف دار انقلاب جنسی در ایران.

    👇👇👇👇👇👇👇👇
    http://namaktab.ir/ملت-عشق-عشق-نوعی-خودخواهی-است/

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۹ آبان ۹۷

    اقیانوس مشرق...

    #معرفی_کتاب
    #اقیانوس_مشرق

    دنبال آب💧حیات بود،
    تا اینکه «همیشگی» باشد!
    به جای آب، به اقیانوس🌊رسید...


    پ.ن:
    اقیانوس مشرق،
    یه داستان شیرینه از جوونی که میره دنبال آبِ حیات، تا «تموم» نشه!
    می رسه! باورت میشه؟! م  ی ر س ه !
    و البته تو هم اون آب💦، اون اقیانوس رو میشناسی...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • پنجشنبه ۱۷ آبان ۹۷

    لاک پشت!!!

    لاک پشت 🐢 حیوان عحیبی است...

    هم آرامشـــش 😏 دیـوانه ات مـی کند
    هم همیشه طوری سربالا می آورد که
    انگار از یک ابله چشم👀 می گیرد
    و به ابله بعدی چشم می دوزد!


    #هوای_من
    #نرجس_شکوریان_فرد

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷

    اسطوره!!!

    #نقد_رمان
    #اسطوره

    اسطوره فراتر از عالم ماده است. کسی که شبیه آرزو هاست. دست نیافتنی است. کسی که در خوبی ها سرآمد است. کسی که بی نظیر است. اسطوره نشانه ی راه است. کسی آنقدر متفاوت که ذهن و دل را به تسخیر در می آورد و باید مجسمه اش را ساخت.

    رمان میخواهد شخصیتی به نام دیاکو را اسطوره معرفی کند. دیاکو جوانی کرد است، که در جریان جنگ کودکی هشت ساله بوده و مقابل چشمان او و برادرش کومله ها و بعثی ها پدر و مادرش را می کشند و او برادرش را نجات می دهد. به تنهایی در تهران کار می کند و برادر کوچکش(دانیار) که دچار بیماری روحی و روانی شده را بزرگ می کند. دیاکو حالا در رمان جوانی 34 ساله است، و مورد تقدیس دختری(شاداب) که عاشقش شده باز هم فداکاری می کند و به علت اینکه دختر از او ده سال کوچک تر است با او ازدواج نمی کند.

    دختر از خانواده مستضعفی است، دیاکو به او کار می دهد و پشتیبانی مالی اش می کند و این می شود که دیاکوی با اخلاق و جوانمرد و خوش قد و بالا و غیرتی در ذهن دخترک(شاداب)یک اسطوره جلوه می کند. برادر دیاکو عاشق شاداب می شود و آخر سر با تمام خلق بد و مشکلات روحی و روانیش با او ازدواج می کند و هر دو خوشبخت می شوند. نویسنده در رمان تمام تلاشش را کرده که نکات مثبت و منفی را به خوبی به چشم خواننده بیاورد. اما نه نکات حقیقی بلکه آنچه را که خودش دوست داشته و خودش دوست نداشته. او وضعیت فعلی ایران را خوب نمیداند اما وضعیت آمریکا را مناسب نشان می دهد. مجاهد زمان جنگ را از ایران شاکی می داند و آن را ساکن آمریکا قرار داده. عجیب است بعد از این همه زجری که به کرد ها رفته، غیرتمندِ کرد برای آرامش و فرار از وضعیت فرهنگی ایران راهی آمریکا که سرچشمه ی تمام بدبختی های اوست می شود

    دانیار زخم خورده از دیدن تجاوز بعثی ها به مادرش و سر بریدن او جلوی چشمانش، جوانی سرسخت و ظاهرا بی احساس نشان می دهد خود او کسی است که دختران را بی هیچ حد و ضابطه ای برای استفاده جنسی می خواهد و توجیهش هم این است که خود دختر ها می خواهند و او کسی را مجبور نکرده است و این عمل در طول رمان طوری توجیه شده که از او جوانمرد ساخته و دختران هرزه خوانده شدند....

    عجب است که کرد غیرتمند در مقابل ناموس ایرانی غیرت نمی ورزد تا او را از منجلاب فساد بیرون کشد بلکه او را تا نهایت رذالت جلو می برد ولی فرد معتاد را برای ترک کمک می دهد.

    نویسنده رمان تلاش کرده تنهایی دختر و پسر را عادی جلوه دهد بدون آنکه به هم میل داشته باشند. یعنی آتش و پنبه کنار همند در حالات و لحظات مختلف تنهایند اما مثل قدیس و قدیسه نوجوان ها هم این را قبول ندارند اذعان می کنند که چنین نیست اما چند سال روابط شاداب و دانیار طول می کشد و آنها پاک می مانند.

    کاش اینقدر به جوان القا نمی کردند مثل دو دوست می توانند در همه لحظات با هم باشند و میل سرکششان خاموش باشد این دروغی است که حتی روانشناسان هم به آن می خندند.

    به هر حال سخن کوتاه می کنم، با اینکه نویسنده رمان های مختلف فضای مجازی یعنی پگاه با قلم و ذهن توانمندش تلاش خوبی کرده است تا فضای دفاع مقدس و بازمامدگان آن و مظلومیتشان را به تصویر بکشد. اما کاش می توانست اسیر جو نشود و قوانین بشری را جانشین قوانین الهی نکند. که خدا خالق بشر است و حق این است حرف خالق را برای خوشبختی بپذیریم.

    از کنار بسیاری از نکات مورد علاقه ی جوانان می گذریم و از آنان درخواست می کنیم علی رغم تمام احساساتی که با قلم نویسنده در ذهن و فکرشان غلیان پیدا می کند، اندکی به محتوا و نکات ریز و درشت رمان دقت کنند؛ ما در عالم واقع زندگی می کنیم نه در خیال با آرزو هایمان...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • سه شنبه ۱۰ مهر ۹۷

    بی شعوری...

    #نقد_رمان
    #بی_شعوری

    بی شعوری یک درد است.
    شعور، درک و فهم است که اگر نباشد داد عالم و آدم به هوا بلند می­شود.
    اما بی­شعوری که من دیدم یک کتاب بود.
    دوست ندارم بگویم یک اندیشه بود.
    چون اندیشه نبود.
    اندیشه از فهم و درک می آید.
    نویسنده­ ی کتاب نه اندیشه دارد نه فهم و درک.
    خودش همان اول کتاب اعتراف می­کند که یک بی­شعور است.

    مقدمه نویسنده:
    من تا مدت ها از نوشتن این کتاب و حتی صحبت کردن در باره ی موضوعات آن ابا داشتم، چرا که دوست نداشتم تمام دنیا بفهمد که من آدم بیشعوری بوده ام. اما سرانجام وجدان، دوستان و بیمارانم من را متقاعد کردند که قبلاً همه ی دنیا فهمیده اند که من بیشعور بوده ام و نوشتن یا ننوشتن در مورد آن از این جهت بی فایده است.

    همین جا حتما شما هم تعجب می­کنید که چطور یک بی­شعور کتاب می نویسد برای آدم­های باشعور!
    و در طول کتاب دائم خوانندگانش را متهم می­کند به «بی­فهم و اندیشه بودن»، به «بی­شعور» بودن.

    کتاب مورد توجه خیلی هاست.
    جوان­ های زیادی از من طلب این کتاب را می­کنند.
    فقط دلیلش این نیست که خودشان را از «فکر و روح سالم» خالی می دانند، بلکه فقط اسم این کتاب را از دهان ها زیاد شنیده­ اند.

    رسانه چه­ ها که نمی­ کند؟!
    بی­شعوری را خوب جلوه می­دهد و مردم را تشنه ی حرف های یک بی شعور...
    واقعا کمی، دور از اندیشه بکر نیست؟؟؟

    در این چند ورق
    فقط می خواهد بگوید عیب ها و بدی های هر انسان باعث می­شود که او بد باشد نه بیشتر.
    اما این را باکلی بد و بیراه می­گوید!!
    با ده ها کلمه ی توهین آمیز!!

    چون...

    خود دکتر نویسنده­ ی این کتاب این طور است.
    راستش من در صفحات این کتاب حرفی برای فکر و دلم پیدا نکردم، با هرکس هم که خوانده بود، گفت و گو کردم تنها به خاطر جوی که رسانه داده بود این کتاب را خوانده بودند و نتیجه گرفته بودند که...
    یک بی شعورند!

    دنیا از کدام طرف دارد می­رود؟
    انسان ها دارند به سرعت کجا می­روند؟
    قرار بود که به کجا برسیم و حال یک بی شعور اثبات می­کند که همه به بی شعوری رسیده اند.
    این اوج بدی هاست.

    من حرف امام علی را بهتر می­فهمم که
    قدر و قیمت ما انسان ها بهشت است به کمتر از این راضی نشویم.

    این گونه مثبت صحبت کردن، با احترام با بشریت حرف زدن، به انسان ها قدر و قیمت دادن فقط از یک انسان فهیم و با اندیشه برمی ­آید.
    چشم آبی­ های اروپایی و وحشی های آمریکایی این قدر بی شعورند که فقط با تحقیر و بی احترامی دیگران را مخاطب قرار می­دهند.

    اثبات کنید که باشعور و با فرهنگید و این کتاب را تحریم کنید...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • چهارشنبه ۲۸ شهریور ۹۷

    یاری که مهربان است!!!

    یاری
    که📚
    مهربان
    است
    😊

    پ.ن:
    برعکس بعضیا که باهات دوست میشن
    و میشن جزوی از زندگیت📱
    در حالی که...

    #کتابخوانی

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۱۶ شهریور ۹۷

    آخرین پدر خوانده...


    نقد رمان، پنج شنبه شب:

    #نقد_رمان
    #آخرین_پدر_خوانده

    آخرین پدر خوانده،رمانی است که سبک زندگی آمریکایی، یعنی فرهنگ و تمدن آمریکا را، از زبان و نگاه خودشان می گوید.

    نویسنده ای که با شجاعت تمام آنچه که در فضای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی آمریکا دارد رخ می دهد را به تصویر می کشد. حتی خیلی ریز به جریانات پشت پرده هالیوود هم اشاره می کند. تمام جنایت ها ، خیانت ها ، خباثت ها و.... و همه هم یک حرف دارد: حیوانیت .آن چه که پایه ی تمدن آمریکا و اروپاست و به قول سعدی خور و خواب و خشم و شهوت پایه های اصلی تفکری شان است.

    قمار، شراب ، قتل در سراسر رمان نمود بارز دارد. و فجیع تر آنکه زن تنها جسمی است که آمده تا لذت مرد را تأمین کند.

    چقدر خوب می شد جوانان ما که شیفته فرهنگ آنها هستند و تمام تلاششان را می کننند تا نشانه ای از تمدن غربی را در ظاهرشان جلوه گر کنند ، این کتاب را کامل بخوانند. و به

    چند سؤال جواب بدهند:

    1-آیا زنان ما واقعأ ، دلشان می خواهد که تنها و تنها جسم دیده شوند؟ آن هم برای بهره بردن مردان؟

    2-آیا مردان ما ، تمام هم و غم شان خوراک و لذت و پول است؟

    3-و آیا کسی که این کتاب را می خواند ، باز هم می تواند ««از نظر عقلی»»، از تمدن غرب و آمریکا دفاع کند؟

    گاهی دشمن تمام ضعف ها و کاستی هایش را ، واضح بیان می کند. چرا ما نمی خواهیم این را درک کنیم. وقتی با جمع دوستان این کتاب را نقد کردیم ، همه اعتراف می کردند که چقدر تمدنشان پست و بی مایه است. هر چند که خود نویسنده رمان را آنگونه تمام می کند که باید. پدر خوانده ای که می میرد و خاندانش از هم می پاشد. و آخرین پدر خوانده ، نمایش صحنه آخر.....

    عمر تمدن آمریکایی بر جان انسان هاست. پدر خوانده ای ظالم ، وحشی ، بیمار و بی رحم و بی رمق.

    و"کراس" شخصیت مهم رمان که (از کودکی تا جوانی روند رشدش و فرهنگی که در آن بزرگ شده) در این کتاب آمده است، نماد جوانانی است که از قمار دست می کشند و دوری می کنند، از فضای قتل و کشتار و سکس می گریزند تا زندگی کنند. نماد دنیایی که می خواهد طعم زندگی آرام را بچشد.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • جمعه ۱۶ شهریور ۹۷

    اسماعیل...

    #نقد_رمان📚
    #اسماعیل

    اسماعیل داستانی است تمام نشدنی، فراتر از زمان گذشته و حال و آینده. جاری در تمام دهه­ ها و زنده در کشوری که نسل جوان دارد. پر شور است و پویا، آرزومند است و بی­ پروا.

    اسماعیل جوان رشید و خوش بر و رویی است که کسی به او رو نیاورده تا بتواند خودش را پیدا کند، و معنای زندگی را دریابد. تنهاست در عین آن­که میان دوستانش پرسه می­ زند. لات است و لوطی­ منش، او مثل همه، جوانی کردن با آزادی را دوست دارد و تن به هیچ قید و بندی نمی دهد. تدبیری اگر برای زندگیش هم می­ کند گاه­ گاهی است و از روی ناچاری اما داستان ما، برخلاف داستان­ های خارجی، خدا دارد و خدا همیشه تقدیر می ­کند جهان را. مخلوقات در کنار برنامه­ ریزی­ ها و تدبیرها­یشان، همیشه زیر سایه تقدیرهای الهی هستند و این می ­شود که اسماعیل به مانع دوست دخترش می­ رسد و کتک مفصلی که از پدرِ دختر می­ خورد.

    جریان زندگی اسماعیل تغییر پیدا می­ کند تا آخر جلد دوم که به نام گرگ سالی چاپ شده است. کتاب همان ­قدر که برای جوان ­هایی که مثل اسماعیل یله­ اند شیرین و جذاب است برای دیگر جوان­ ها ساده و خسته کننده.

    خیلی­ ها مثل اسماعیل سرگشته و حیران و لاقیدند و انگار دارند داستان خودشان را می ­خوانند و می خواهند بدانند اسماعیل چه می­ کند و به کجا می ­رسد پایانش.

    و نویسنده پایان بازی می­ گذارد و ادامه داستان را در جلد دوم (گرگ ­سالی) که آن هم با پایان باز تمام می­ شود ادامه می ­دهد و کاش امیر حسین فردی زنده بود تا ادامه بدهد تا مشتاقان، تشنه­ ی سرانجام اسماعیل نمانند.

    به هر حال روانی داستان، واقعی بودن شخصیت ­ها ، نزدیک بودن به حس و حال جوانان امروزی، دوری از مفاهیم سخت، درون­خوانی اسماعیل ، توصیفات دقیق، از مشخصات بارز این کتاب است.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • یاران صمیمی
    • شنبه ۱۰ شهریور ۹۷